1001
تیلوریسم
اگر قرار باشد کسی را به عنوان بنیانگذار مدیریت در عصر ماشین شناخته شود این اعتبار به احتمال زیاد نصیب فردریک تیلور می شود تیلور بنیانگذار همان چیزی است که مدت ها با عنوان مدیریت علمی شناخته می شد علمی از نظر تیلور یعنی انجام وظیفه به شیوه هر چه فوری تر و هر چه کامل تر . نظریه های تیلور برای اولین بار در سال 1911 منتشر شد یعنی هنگامی که او جزئیات پنج مرحله ای را برای ارتقای سطح کار در کارخانه به ترتیب زیر برشمرده بود:
1. ده یا پانزده نفر مرد را ترجیحا از سازمان ها پیدا کنید به ویژه مهارت لازم برای انجام کار خاصی که تحت بررسی است داشته باشند.
2. بررسی کنید که سلسه اعمال و حرکات اصلی که هر کدام از این مردان در جریان کار به آنها مبادرت می کنند و همین طور ابزارهایی که هرکدام به کار می گیرند دقیقا چیست.
3. از طریق مراقبت دقیق میزان وقت مورد نیاز برای انجام هر یک از این اعمال اصلی را بررسی کنید و ببینید سریع ترین راه انجام هر یک از اجزای کار کدام است.
4. تمامی اقدامات اشتباه ، حرکات کند و حرکات بی فایده را مشخص کنید.
5. وقتی که همه اعمال و حرکات زاید را کنار گذاشتید بهترین و سریع ترین اقدامات و اعمال و همین طور بهترین ابزارها در قالب مجموعه ای مشخص جمع بندی کنید.
وقتی بهترین شیوه پیدا می شد آن وقت بود که می شد افراد را برای به کارگیری آن گمارد آن هم فی الفور و منطبق بر قواعد و شرایطی که نسخه آن از قبل پیچیده شده بود . اساس تیلوریسم بر این بود که برای تحقق هر کار خاصی تنها «یک راه بهترین » وجود دارد و این که بعد از آن می بایست افراد را برای انجام وظیفه تعیین شده به کار گمارد و بر آنها نظارت کرد و نسبت به عملکردشان آنها را تشویق یا تنبیه نمود وظیفه مدیریت طراحی کار و کنترل آن بود.
در نظامی که ما داریم به کارگر فقط باید گفته شود که چه کاری را انجام دهد و چطور انجام دهد هر گونه منزلتی را که برای کارگر مجری دستورات قایل شویم برای موفقیتش مضر خواهد بود. در نتیجه تیلور به دنبال عاری کردن کار از صفات انسانی بود طبق اظهارات پیتر دراکر گناه نابخشودنی او این بود که ادعا می کرد برای ساختن و پیش بردن امور چیزی به عنوان مهارت وجود ندارد.
تیلور مدعی بود که همه این کارها مثل هم هستند و همه اینها را می شود مرحله به مرحله چنان تجزیه و تحلیل کرد که به اعمال غیر ماهرانه ای تبدیل شوند که بتوان با کنار هم قرار دادن آنها هر امری را پیش برد. با کارگران همچون ربات هایی بدون قوه تفکر رفتار می شد که می توانستند تا ابد کارهایی را به انجام رسانند که به صورت ریز و دقیق از قبل برای آنها مشخص می شد در فلسفه تیلور نقش مدیر و مباشر نیز چیزی بیشتر از نقش کسی نیست که ایستاده و مراقب است و تذکر می دهد و آنهایی را که تنبلی می کنند یا کارشان را بلد نیستند فورا بیرون می کند تیلور همچنین به کمیت بیشتر از کیفیت تاکید می کرد تفکری که در مدیریت امروز به سرعت رو به اضمحلال است .
دستورالعمل های عصر ماشین
- فرمان و کنترل: مدیریت افراد از طریق نوعی دیکتاتوری مصلح اعمال می شد.
- تنها یک راه صحیح: دستورالعمل های صادره از سوی مدیر درست و صحیح پنداشته می شد نقش آنهایی که تحت فرمان مدیریت بودند این نبود که پرسشی را مطرح کنند یا رویکردهای دیگری را پیشنهاد نمایند.
- اطاعت نه نافرمانی : عصر ماشین بر محور اطاعت و تمکین بنا شده بود.
- کارگر نه نیروی انسانی : نیروی کار حکم عمله را داشت بازوان اجیر شده ای که سهمی در سازمان نداشت کارگر به وفور پیدا می شد و شرکت ها هیچ به آنها بدهکار نبودند در حالی که کارگران می بایست وفاداری خود را نسبت به کمپانی نشان می دادند.
- ملی و نه جهانی : نظرگاه ها عموما ملی ، گاهی هم منطقه ای اما به ندرت بین المللی بودند.
- امنیت و نه ناامنی: در عین حال که مستخدمان شخصیت و مسئولیتی نداشتند ، یک قرارداد ضمنی بر محور امنیت وجود داشت.