1007
الگوی جدید سازمانیبدیهی است که تحول در انگیزش مدیران بر شکل گیری بافت سازمان ها تاثیر می گذاشت اما آنچه مشوق اصلی برای تغییر شکل سازمان ها به شمار می رفت ترکیب موثر شرایط و گرایش ها بود هر چند همپای آن، آگاهی روز افزون نسبت به الگوی وظیفه گرا بیش از حد در مقابل نیازهای موجود خشک و انعطاف ناپذیر به نظر می رسید.
سلسله مراتب به جای افزایش بهره وری با کیفیت بالاتر محصولات و خدمات موجب افزایش هزینه ها می شدند شمار زیاد مدیران میانی و رده پایین عامل افزایش رده های سازمانی و هزینه های سرباز می گردید. پی آمد جانبی بار سلسله مراتب سازمانی کند شدن روند تصمیم گیری هاست اگر قرار باشد هر تصمیمی از ده فیلتر در سلسله مراتب سازمانی بگذرد هیچ تصمیمی را نمی توان سریعا اتخاذ کرد در گذشته این یک مانع اساسی در جهت توفیقات تجاری محسوب نمی شد طی دهه های شصت و هفتاد سرعت در کار کمپانی ها زیاد مطرح نبود بازارها به هر حال در محدوده های ملی وجود داشتند و به کندی تغییر می یافتند اما حال با تاکیدی که بر تولید و توزیع سریع می شود سرعت در اتخاذ تصمیم حیاتی به نظر می رسد.
نتیجه ای که از سوی کمپانی های مقتدر در سطح جهانی گرفته شده است این است که سطوح مدیریت می بایست از میان بروند به جای هرم هایی از مدیران میانی که به ندرت با یکدیگر ارتباط دارند مسئولیت ها باید بر دوش تیم هایی که بر اساس هر پروژه شکل می گیرد گذاشته شود و کارها به صورت مجموعه ای از جنبه های مربوط به هم در آید.
فناوری اطلاعات مدیران را قادر می سازد که بیش از هر زمان دیگر به گونه ای موثرتر ارتباط برقرار کنند فناوری اطلاعات از سوی ساختارهای سلسله مراتبی با مانع روبه رو نمی شوند در عوض به مدیران این اجازه را می دهد که برای ارتباط با کسانی که نیاز به ارتباط با آنها درهر کجای سازمان که باشند وجود داشته باشد و از لایه های سلسه مراتب به سادگی عبور کنند از آنجا که بسیاری از پست های مدیریت میانی برای فیلتر کردن عبور اطلاعات به وجود آمده اند اکنون زاید به نظر می رسند.
در اوایل دهه نود میلادی به همه عوامل فوق الذکر رکود اقتصادی در سطح جهانی نیز اضافه شد و ضرورت ایجاد تغییر را تشدید کرد.اگر چه این گرایش ها و اتفاقات تکلیف را معین ساخته بود اما الگوی جدید سازمانی یک شبه به وجود نیامده است.
تام برنز جامعه شناس بریتانیایی در اوایل دهه شصت یکی از اولین اندیشمندانی بود که بحث مبسوطی در رد اعمال روش های پذیرفته شده تولید انوبه و دیوان سالاری پایدار و انعطاف ناپذیری ارائه کرد او در کتاب مدیریت نوآوری چنین نتیجه گرفت که ماشین بوروکراتیک الهام گرفته از وبر از این روی که قادر به تحمل تحولات محیط درونی و بیرونی نبود نقص جدی داشت پیشنهاد برنز و استالکر نوعی سازمان ارگانیک بود الگوی انها بسیاری از مشخصه های الگوی جدید سازمانی را که در دهه نود مطرح شده است را در بر می گیرد این مشخصه ها عبارت بودند از تاکید بر شبکه ها ، آرمان و ارزش های مشترک ، کار تیمی که موجب گذر از چارچوب وظایف خاص و محدود می شود و استفاده موثر و مشترک از دانش و تخصص یکدیگر.
شوان تایسون می گوید : تاکید بر محصول ، بر عملکرد و وظیفه و بر هزینه موجب شد تا سازمان ها از هم پاشیده شوند دوره کنونی با عنوان پست فوردیست یا پست مدرنیست معرفی می شود.یعنی اینکه مدیران سازمان از این تصور که فعالیت های عملیاتی آنها عامل تثبیت ماشین بوروکراسی شده است دور شده اند حالا به جای آن کارها به صورت ارگانیک تری سازمان دهی می شوند آمادگی تحولات سریع و مستمر را دارند و به هر حال در یک محدوده مشخص گزینش های متفاوتی را امکان پذیر می سازند. چیزی که به شدت توجه را نسبت به خود جلب می کند این است که در سال های اخیر تئوری های سازمانی به صورت راه کارهای پویا و کاربردی درآمده اند بسیاری این را پذیرفته اند که دوران ، دوران آمادگی پاسخگوی سریع به تحولات است و اکنون شاهد ظهور روزافزون الگوهای انسانی پیشتاز در صحنه هستیم.
مدل ماتریسی ( ABB) :
تکوین ABB( Asea Brown Boveri) از سال 1987 آغاز شد وقتی که بارنویک ، به هنگام مدیریت عاملی گروه مهندسی سوئدی آ اس ای آ ، اعلام کرد که بزرگترین ادغام فرامرزی جهان بین شرکت او و شرکت سوییسی براون بواری انجام شده است. بارنویک هر نشانی از بوروکراسی را در ABB با سرسختی ریشه کن و نابود کرد قانون بی برو برگرد او که بیش از هر چیز دیگر به آن استناد شده است این است که 30 درصد کارکنان مرکزی می توانند در مراکز سود اور مستقل و جدا از هم پخش شوند 30 درصد دیگر می توانند به واحدهای عملیاتی منتقل شوند تا به عنوان کارکنان ستادی در آنجا به کار بپردازند ، 30 درصد می توانند به عنوان مازاد حذف شوند و 10 درصد بقیه را می شود به عنوان حداقل مورد نیاز نگه داشت.
انقلاب بارنویک بر محور چند تصور ساده قرار گرفته است :
• مهارت های لازم اجرایی و تعداد معدودی از مدیران کلیدی را معین کنید.
• ارتباطات قوی و باز را تاکید و تمرین کنید.
• بوروکراسی را در دفتر مرکزی از میان بردارید .
• ساختاری ماتریسی را توسعه دهید.
ساختار ماتریسی در پی آن است که حضور جهانی سازمان را با سرعت و دانش محلی محقق سازد این ساختار به مقابله با یکی از بزرگترین تناقض های دوران معاصر بر می خیزد بارنویک می گوید سازمانی است با سه مولفه ضد و نقیض در درون خود. ما قصد داریم جهانی و در عین حال محلی ، بزرگ و در عین حال کوچک و به شدت غیر متمرکز و در عین حال با سیستم اطلاع رسانی و کنترل مرکزی باشیم اگر بتوانیم این تناقضات را برطرف کنیم به مزیت حقیقی سازمانی دست خواهیم یافت.
آخرین عبارت « مزیت سازمانی » هدف غایی و الگوی جدید سازمانی را به صورت فشرده بیان کرده است عوض اینکه ساختار را وسیله ای برای رسیدن به یک غایت ـ مثل افزایش تولیدـ بدانیم ، اینکه چگونه یک نهاد یا یک شرکت خود را سازمان دهی می کند به خودی خود می تواند همه جنبه های ایفای نقش و نیز ارزش هایش را تحت تاثیر قرار دهد با چنین تفسیری بدون شک فرایندی مورد نظر و عمل قرار خواهد گرفت که قطعا تحرک و پویایی آن از نمودار هرمی شکل روی دیوار دفتر بیشتر است.
سازمان نو
سازمان های نو به سمتی گرایش دارند که وارن بنیس آن را بَلَد سالاری می خواند این عبارت اساسا سازمانی را تعریف می کند که در طرف مقابل بوروکراسی وبر قرار می گیرد این نوع سازمان اصول پذیرفته شده و کلاسیک مدیریت را که بر اساس آنها هر چیز و هرکس دارای تعریف و نقش مشخص است نادیده می گیرد
• سازمان نو انعطاف پذیر و اختیاردار امور است.
• سازمان جدید سلسله مراتب ندارد.
• سازمان نو متکی بر مشارکت است.
• سازمان جدید خلاق و کارآفرین است .
• اساس سازمان جدید پیرامون شبکه ها شکل می گیرد.
• موتور محرکه سازمان نو اهداف سازمانی است.
• سازمان نو از فناوری اطلاعات به عنوان منبعی کلیدی استفاده می کند.
سازمان شبدری
در پس واقعیت تحولاتی که نحوه کار و برداشت ما از کار را در بر می گیرد چیزی ظهور پیدا می کند که هندی آن را « سازمان شبدری» می خواند البته او می پذیرد که در چنین مفهومی هیچ چیز بنیادی و اساسی وجود ندارد در واقع ده ها سال است که بسیاری از سازمان ها مفهوم سازمان شبدری را به کار گرفته اند مفهوم مذکور را می توان این گونه تعریف کرد : شکلی از سازمان که بر پایه یک هسته سه وجهی تشکیل شده که شامل مدیران و کارمندان ثابت ، وابستگان طرف قرارداد و کارکنان نیمه وقتی است که نقش پشتیبانی دارند.
سه برگ شبدر سازمانی
این شبدر دارای سه برگ است نخستین آنها مظهر کارکنان و کارگزارانی است که حکم هسته مرکزی را دارند در تمثیل هندی اینها می بایست حرفه ای هایی باشند که به خوبی تعلیم دیده اند آنها مدیران و مجریانی کارکشته و برجسته هستند که دستمزدهای بالا طلب می کنند و کار و فعالیتشان ساعت کار محدود و مشخصی ندارد نمونه اینها را می شود در قلب شرکت های تبلیغاتی و اطلاع رسانی و یا موسسات مشاوره مدیریت یافت.
دومین برگ شبدر وابستگان قراردادی هستند که می توانند اشخاص حقیقی یا حقوقی باشند اغلب اینها شامل اشخاصی می شوند که قبلا در سازمان کار می کرده اند ولی حالا خدماتی را به سازمان ارائه می کنند اغلب آنها کسب و کار و شبدرهای خودشان را دارند.
برگ سوم عبارت است از نیروهای متغیر . منظور هندی از آنها به هیچ وجه گروهی از کارگران موقت و ارزان نیست آنها نیز در موقعیت سازمان نقشی حیاتی بازی می کنند هر چند که ماموریت های نازل تری را به صورت نیمه وقت یا پاره وقت به عهده می گیرند اگر به آنها همیشه به عنوان بخش حاشیه ای در سازمان نگریسته شود انگیزه ای برای بروز ایده های جدید برایشان پیدا نمی شود و در ارتقای سطح کارهایشان تلاشی نمی کنند سخت ترین جالش در خصوص تمثیل شبدر در همین نکته نهفته است با نیروی کار غیر ثابت هم به سادگی می توان به عنوان بازوی کاری ای برخورد کرد که جز دستمزد ، هیچ هزینه ای ندارند اگر نیروهای غیر ثابت هم قرار است در سازمان نقش ارزشمندی را بازی کنند پس می بایست آمادگی برای سرمایه گذاری روی آنها هم بوجود آید سرمایه گذاری هایی برای تعلیم و تربیت آنها حتی تا حد کسب قابلیت های بالا و قایل شدن جایگاه و برخی امتیازات برای آنها ( مثل پرداخت پول برای گذراندن تعطیلات و هزینه مداوای بیماری و شبیه اینها ) . تنها و تنها در این شرایط است که از پشتیبانی خدماتی مورد نیاز سازمان در مواقع بسیار ضروری می توان اطمینان حاصل کرد.
به عنوان مکمل وجوه اصلی شبدر ، هندی هم چنین به جایگاه مشتریان به عنوان طرف های قرارداد برخی از زمینه ها اشاره می کند مثلا در خصوص بانک ها مشتریان خودشان فرم های مربوطه را پر می کنند و پولشان را از بانک برداشت می کنند یا در پمپ بنزین ها خودشان کار پر کردن باک و پرداخت وجوه را انجام می دهند.
هندی نشان می دهد که شمار رو به افزایشی از این گونه سازمان ها ، عملکرد رضایت بخشی داشته اند . لیکن در حال حاضر علت اصلی روی آوردن به شکل سازمان شبدری ارزان تر بودن آن است به کارگیری این روش سازماندهی موجب می شود که تعداد محدودی از کارکنان دائمی در لیست پرداخت مستمر حقوق قرار داشته باشند نیروهای دیگر فقط در حد نیاز و در مواقع ضروری به کار گرفته می شوند.
نظریه « نوعی خودخواهی مقبول » می تواند در خصوص سازمان ها نیز مصداق داشته باشد به نظر هندی کافی است در همه سازمان ها شش سوال اساسی زیر مطرح باشد:
1. نقاط قوت و قابلیت های سازمان کدام اند؟
2. نقاط ضعف آن کدامند؟
3. مایل است چگونه سازمانی باشد؟
4. معروفیتش در چه باشد؟
5. موفقیتش قرار است چگونه سنجیده شود ، توسط چه کسی و چه موقع؟
6. برنامه اش برای رسیدن به این موفقیت چیست؟
سازمان ها به اعتقاد هندی باید خود را در مسیر امکان توسعه فردی قرار دهند اگر کارکنان می بایست در جهت آموختن و تکامل خود کوشش نمایند سازمان ها نیز چنین اند اگر از انسان ها انتظار می رود که به گونه ای مسئولانه ، صادقانه و باز رفتار کنند سازمان ها نیز چنین اند.
سازمان های فدرال
سازمان های شبدری تنها الگوی معرفی شده توسط هندی نیست او معتقد است که آگاهی و بهره گیری روزافزونی نسبت به شکل فدرال سازمان پیدا شده است.
فدرالیسم عبارت است از گروه های مستقلی که تحت یک پرچم به هم می پیوندند و دارای برخی جنبه های هویتی مشترک هستند فدرالیسم به دنبال بزرگ شدن از طریق کوچک نگه داشتن یا حداقل حفظ استقلال از طریق پیوستن به یکدیگر به صورت اختیاری و در جهت مشارکت است به اعتقاد هندی فدرالیسم بهترین نقاط قوت هر دو دنیا را با هم دارند و هنگامی که همه جا صحبت از جهانی شدن و محلی ماندن می رود این رویکرد یک راه کاربردی ـ اگر چه توام با تناقض ـ است .
تمرین فدرالیسم نسل تازه ای از مدیران و نیز نسل جدیدی از رهبران سازمانی را طلب می کند به تعبیر هندی مدیران می بایست مانند رهبران فکر کنند این مستلزم تحول در طرز تلقی آنها پیرامون ارتقای شغلی است مثلا آنها می بایست به خط سیر افقی به جای عمودی خو بگیرند مدیران به جای اینکه نگاه خود را معطوف به گسترش سلسله مراتب سازمانی کنند می بایست بیاموزند که دعوت برای حرکت های جانبی برایشان دلسرد کننده نباشد بلکه بخش مهمی از توسعه فردی آنها محسوب شود حرکت های جانبی فرصت های تازه ای برای آموختن ایجاد می کند و مدیران را با موقعیت های دیگر ، افراد دیگر و شرایط کاری جدید و متفاوتی مواجه می سازد.
وجوه سه گانه سازمانی
الگوی سوم هندی ، وجوه سه گانه سازمانی است این الگو وجوه سه گانه قوه ادراک ، اطلاعات و ایده ها را به هم پیوند می زند از ترکیب این سه وجه است که ارزش افزوده تحقق می یابد پس این سه وجه باید در قلب سازمان جای گیرند بدون این عوامل اصلی بعید است سازمان بتواند به کامیابی برسد.
موتور حرکت عوامل سه گانه فوق تاکید بر کیفیت و رشد کاربرد فناوری اطلاعات به گفته هندی این رویکرد سه وجه اصلی سازمان را به کار می اندازد اما برای پیشبرد امور به افراد با شعوری نیاز است که از سوی مدیران با آنها به خوبی و صداقت رفتار شود در همین جاست که تناقضی خود را می نمایاند از سویی سازمان باید برای انجام کارهایش تلاش جدی خود را به کار اندازد تا افراد آگاه و با شعور را حفظ کند و از سوی دیگر این گونه افراد معمولا مایل به سپردن افسار خود به دست سازمان نیستند اگر قرار باشد کارکنان از سازمان تنها به عنوان پلکان ترقی استفاده کنند چرا باید روی آنها سرمایه گذاری کرد؟
راه حل ، اگر بشود آن را اینگونه خواند این است که ترکیبی از انگیزه ای فردی و حمایت سازمانی را به وجود می آوریم تنها اگر برای مجریان فرصت چالش و توسعه فراهم شود می توان به ماندن آنها در سازمان امید بست حرف آخر این است که افراد با شعور و آگاه ترجیح می دهند موافقت کنند تا اطاعت.
سازمان های جدید
سازمان های جدید دیگر دربند هرم های سلسله مراتبی نیستند که در قله آن مدیر ارشدی که همه چیز را می داند و همه چیز را می بیند قلمرو پیرامون را تحت نظر داشته باشد حالا دیگر اشکال و تصاویر دیگری برای تعریف سازمان ها پیدا شده اند.
سازمان جدید اکنون با فرهنگ اصطلاحات علم نویی که با عنوان تئوری آشوب
( آشفتگی ) معروف شده است توصیف می شود در مقاله ای که در مجله مدیریت کالیفرنیا چاپ شده است سازمان های آینده به این شکل توصیف می شوند : پایداری پویا دارند ، می توانند گستره وسیعی از خواسته های متغیر و متنوع مشتریان را پاسخ گویند ( پویا) ، و در عین حال به ساختن قابلیت های دراز مدت و پا برجا و دانش و معرفت جمعی در سازمان ( پایداری ) همت گمارند.
به اعتقاد شوان تایسون ، احتمالات بی شماری وجود دارند : اشکال سازمان های مقتدر جدید حاصل از بین رفتن لایه ها و سلسله مراتب هاست . به علاوه سازمان های لوزی شکل هم هستند که در آنها مدیر ارشد با پشتیبانی متخصصان فنی کار می کند. شکل قارچی گویای سازمانی است که ساختارش بر اساس تشریک مساعی شکل گرفته است. آنچه در آینده به وفور دیده خواهد شد کوچک ترین اشکال سازمانی هستند که ساختارشان مبتنی بر تشریک مساعی واحدهای مستقل بنا می شود.
حاصل نهایی چیزی می شود که اکنون آن به سازمان مجازی ( سازمان نمادین ) می گویند. سازمان مجازی عصاره همان چیزی است که در حال شکل گیری برای آینده می باشد. فناوری توان بیشتری به افراد داده است و آنها را قادر ساخته تا بهتر کار کنند و مهارت های جدید سودآوری را بیاموزند.