3002 فروش مردم

آورده اند كه در زمان سلطان طمغاج ، خان سمرقند ، وقتي جماعتي از قصابان شهر شرح حال بردند به خدمت او كه : ما گوسفند مي خريم و می كشيم و گوشت مي فروشيم و ما را سودي باقي نمي ماند . اگر پادشاه اجازه فرمايد تا قيمت گوشت گرانتر كنيم ، هزار دينار به خزانه مي رسانيم . پادشاه فرمود كه « زر به خزانه بايد رسانيد و بدان قيمت كه خواهيد گوشت فروشيد . » چون زر به خزانه رسانيدند و چيزي در قیمت گوشت در افزودند، پادشاه در شهر ندا فرمود كه : هر كه از قصابان گوشت خرد، بفرماييم تا او را مجازات كنند.

هيچ كس از ايشان گوشت نخريد و در هر محله اي ، پنج شش تن ، به مشاركت گوسپندي مي خريدند و گوشت قسمت مي كردند ، و قصابها را گوشتها فاسد مي شد. و البته كسي از ايشان چيزي نمي خريد. پس دادن مالي ديگر قبول كردند تا اجازه يافتند كه به همان قيمت اول بفروشند ، و چون اين كار به اين ترتيب پايان گرفت . طمغاج گفت : نيكو نمي بود كه ما تمامي مردمان خود به هزار دينار مي فروختيم .