چرا هواپیما سقوط کرد؟

یکی از بارزترین مثالهایی که اثر افکار و اندیشه های نامطلوب را در کار وزندگی نشان می دهد ،داستان خلبان کارل والندا است .این شخص ،سالها با موفقیت بی مانندی پروازهای مختلف هوایی را انجام داده بود و یکبار هم به شکست نیاندیشیده بود.فکر سقوط در مخّیله او نمی گنجید.او همواره پروازهایش رابا شایستگی وتوفیق کامل انجام می داد .

 روزی از روزها به همسرش اطلاع دادکه گاهی افکار منفی در خصوص پرواز هایش به او هجوم می آورد و او را می آزارد وبه وی خاطر نشان کرد که حتی یکبار،خود رادر حال سقوط هواپیما دیده است .همسرش وی را دلداری می داد که ناراحت نشود واز وی درخواست می کرد که این افکار را از سر خود بیرون و دیگر حتی برای یک لحظه هم به سقوط نیاندیشد.

با وجود توصیه های همسر ،خلبان موفق وهمیشه پیروز آسمانها، افکار منفی مربوط به سقوط هواپیما را در ذهنش ریشه کن نمی کند و حتی چند بار دیگر ، منظره سقوط هواپیما را در نظر مجسم می کند . از انجا که افکار و اندیشه های انسان تاثیر مستقیمی در روحیه وی دارد و روحیه نیز ارتباط تنگاتنگ و نزدیکی با اعمال و رفتار انسان دارد ، تنها سه ماه پس از اولین باری که خلبان بدون شکست خطوط هوایی ، این موضوع را به زنش گفت ،هواپیمایش سقوط کرد و او جان خود را در اثر این حادثه از دست داد!

 در بررسی علل بروز این حادثه ، یک نقطه نظر این است که وی به طور مدارم یک تصویر یا پیام را به نظام عصبی خود منتقل می کرد و در نتیجه روحیه او تحت تاثیر یگ فرمان عصبی تقویت شده قرار گرفت و ان را بی چون و چرا اجرا کرد ! افکار او راهی تازه به مغزش نشان داد و سرانجام مغز وی همان راه را پیمود!

اعمال و رفتار ما تحت تاثیر روحیات است و روحیات ما بر انگیخته از افکار و اندیشه هایمان است .اگر بخواهیم عملکردی مثبت و سازنده داشته باشیم ،باید از روحیه ای قوی و نیرومند بر خوردار باشیم .زمانی دارای روحیه خوبی خواهیم بود که درسراسر فضای ذهنی خود افکاز و امواج مثبت تراوش کنیم و در واقع ذهن خود را به بوستان رنگارنگی تبدیل کنیم که گلهای تر و تازه ان را افکار و اندیشه های روشن و متعالی تشکیل می دهند!